تعطیلات خوب زمستان
عزیز مادر چه روزهای خوبی رو یا هم گذروندیم مامان تعطیل بود (به خاطر امتحانات دی ماه )و دو هفته کامل در خدمتت بودم چه لذت بخش بود صبح ها حدود ساعت هشت بیدار میشدی و از من میخواستی که تورو تو تخت خودم ببرم و بقیه خوابت رو اونجا میکردی من هم که از خدا خواسته که ساعتی رو کنارم و تو بغلم باشی خلاصه وقتی بیدار میشدی با شادی فراوون از این که میدیدی کنارت هستم میگفتی سلام صبح به خیر مامان بریم صبونه کارتون و با چه لذتی هردو میرفتیم برای دیدن کارتون و خوردن صبحانه و روزمون رو اینجور شروع میکردیم خلاصه تعطیلات تمام شد و مامان منا از فردا میره مدرسه و چون خونه مامانی دارن رنگ آمیزی میکنن شما فردا میری خونه عمه نازی البته مدتها است که منتظر ای...
نویسنده :
منا
16:58